مهرانمهران، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 10 روز سن داره

خاطرات مهران

عید قربان

عزیز دلم یه روز قبل عید قربون من وشما ساعت 6 غروب خوابیدیم به خاطر همین صبح عید قربون ساعت 4 صبح بیدار شدیم بعدش رفتیم خونه مادرجون مرضیه وقتی رسیدیم همه خواب بودن منتظر موندیم تا مثل هر سال اقا مسلم بیاد تا گوسفند و قربونی کنهما ناهارو خونه مادرجون مرضیه خوردیم بعد از ظهر رفتم خونه مادر جون ثریا وشام اونجا بودیم البته ناهار مریم خاله وبچه هاش هم بودن و شام عمو جون میر رمضون و بچه هاش ودر کل روز خیلی خوبی بود اینم عکساش ...
3 ارديبهشت 1392

اولین غلت خوردن مهران

عزیزم چهارشنبه 5 مهر ساعت 8.5 شب بود من داشتم تلویزیون نگاه میکردم شما هم کنار من دراز کشیده بودی یهو احساس کردم میخوای غلت بزنی منم داشتم با استرس نگات میکردم  که خدارو شکر موفق شدی اینم عکسش ...
3 ارديبهشت 1392